گفت (خواندار شاه محمودست زين جرع مر ترا چه مقصودست بر خود و جان خود بخور زنهار راه را پیش گیر و بانگ مدار من ز گفتار () شان بترسیدم راه را پیش تو بپرسیدم بسر راه تو دویدم تفت از من آرام و صبر جمله برفت من ترا حال خویش کردم درس از دعاي من ضعيف بترس داد گر نیابم ز نزد تو من سحر نزد (۴) او کنم فریاد آه مظلوم در سحر به یقین بدتر از تیر و ناوک و زوبین در سحرگه دعاي مظلومان ناله زار وآه محرومان بشکند صد هزار را گردن در کش از ظلم خسروا دامن گر تو انصاف من من نخواهي داد روزي از ملک خود نباشي شاد (This word, which is not found in our dictionaries, is explained by بنگر این جهل تا چه خرسندم خشم من گو همین زن پیرست در قیامت مرا چه تدبیرست خصم من گر نشد ز من نشد ز من خشنود در قیامت چه زار خواهد بود زال را پیش خواند و گفت بگوي آنچه باید ترا مراد بجوي زال گفت از دهی مرا صد گنج نخیزد ز جان من این این رنج چنانچه باید Creads () . نباید Creads . تا نتواند .e. (۱) گفت هر پنج را بیاویزم اسب ازین جای پس بر انگیزم زود هر پنج را بیاوردند حلقشان سوي ريسمان بردند هر يكي را بگوشه آویخت لشکر از دیدها همي خون ريخت زال را گفت هين شدي خشنود از تو بر رهزنان نصیب این بود باغي از خاص خود بدو بخشید تا از و عدل و جود هر دو بدید خشرو کامران چنین باشد درخور حمد و آفرین باشد دست انصاف نا تو بگشادي اینجهان بست (۱) کله شادي (k) B, L كله بالکسر پرده تنگ : Gloss (1) تا Asiat.Journ. N.S.VOL.32.No.127. |